تنها چند هفته پیش از برگزاری این کنگره و اعلام بیتلحم بهعنوان شهر میزبان آن، فاروق القدومی دبیر کمیته مرکزی این جنبش، ضمن مخالفت با برگزاری آن در داخل فلسطین و تحت اشراف اشغالگران، عباس را به برگزاری این کنگره در خارج از فلسطین فراخواند. با این حال، این کنگره در شهر بیت لحم در کرانه باختری برگزار شد و حتی بهدلیل کشدار شدن موضوع انتخابات کمیته مرکزی و شورای انقلابی دو روز تمدید شد.
از آنجا که جنبش فتح یکی از نخستین جنبشهای مبارزاتی فلسطینی است که سابقه آن به 44 سال پیش بازمیگردد، پرداختن به کنگره آن و میزان تاثیر آن بر آینده فلسطین اهمیتی دو چندان مییابد. در ارزیابی عملکرد این کنگره، مواردی قابل ذکر است.
1- پیش از واکاوی و ارزیابی این کنگره، این پرسش مطرح میشود که آیا کنگره یاد شده نمیتوانست پیش از این برگزار شود و آیا شرایط تنها در مرحله کنونی فراهم شد یا اینکه علل و انگیزههای خاص خود را دارد. فراموش نکنیم که برگزاری آن با هماهنگی امنیتی کامل با اسرائیل صورت گرفت. بهنظر میرسد عباس زمانی تصمیم به برگزاری این کنگره گرفت که از نتایج آن اطمینان کامل داشت و میدانست اعضای شرکتکننده در این کنگره دوباره وی را با اکثریت آرا بهعنوان رهبر جنبش انتخاب خواهند کرد و افراد مطلوب و مورد نظر در کمیته مرکزی باقی خواهند ماند یا راه خواهند یافت. مکان برگزاری این کنگره یعنی شهر بیت لحم که یکی از شهرهای تحت اشغال اسرائیل است، نیز در این بین تاثیرگذار است. اعضای فتح در این شهر، اغلب به عباس گرایش دارند. درصورتی که این کنگره در خارج از اراضی فلسطین برگزار میشد – آنگونه که فاروق القدومی خواسته بود- چه بسا مسیر انتخابات و نتایج آن سمت و سویی دیگر میگرفت.
2- نکته دیگری که درباره این کنگره باید بدان اشاره کرد، موضوع افراد انتخاب شده است. اگر به نامهای این افراد نگاهی بیندازید خواهید دید که اغلب آنان پیش از این نیز در مناصب و پستهای مختلف در این جنبش بودهاند و سخن راندن رهبران فتح از ورود اعضای جوان و کنار رفتن اعضای قدیمی تنها در حد حرف بوده و در عمل، همان اعضای سابق انتخاب شدهاند. 14 نفر از این اعضای منتخب در این مرحله وارد کمیته مرکزی شدند و 5تن عضو سابق بودهاند. اما همین اعضای سابق نقش تاثیرگذار در روند و عملکرد جنبش دارند.
ماهر ابو غنیم، نبیل شعث، محمد دحلان، ناصر القدوه و دیگران همگی افراد شناخته شدهای هستند که میتوان گفت تنها نقشهای آنان پس از انتخابات فتح تغییر یافت و گرنه چهره جدید و تاثیرگذاری وارد کمیته مرکزی نشد. تنها نکته قابل اشاره در این بین، بالا بودن آرای اعضای جوان در مقایسه با اعضای قدیمی است. متأسفانه اعضای اصلی و محوری این جنبش به جای آنکه بر سر اختیارات و مصالح عامه فلسطین با هم رقابت کنند، بیشتر بر سر پستها و مناصب به رقابت پرداختند و احمد قریع (ابو العلاء) یکی از افراد کنار زده شده در این انتخابات، اصل انتخابات را زیر سؤال برده و شکایت خود را رسما در این باره اعلام کرد. وی این روزها و پس از پایان رسمی کنگره، اعتراضات خود را به روزنامهها و رسانههای خبری کشاند و حتی تهدید به انشقاق از این جنبش و شکلدهی فتح الصحوه (فتح بیداری) کرد.
3- شمار افراد دعوت شده به این کنگره ابتدا 700 نفر و سپس 1500 نفر شد و بهدنبال ممانعت حماس از عزیمت اعضای این جنبش در نوار غزه به بیت لحم برای شرکت در کنگره، 400 نفر نتوانستند در آن شرکت کنند. با این حال، شمار افراد شرکت کرده در این کنگره طی چند روز به 2250 نفر بالغ شد. این در حالی بود که فتح برای دعوت از 1500 نفر از اعضای خود در 80 کشور، چندین ماه برنامهریزی کرده بود و مشخص نشد این 1150 نفر جدید چگونه طی چند روز دعوت شده و در این کنگره شرکت کردند. قابل توجهتر اینکه در حزب کمونیست چین که بیش از چند میلیون نفر عضو دارد، تنها 700 نفر برای شرکت در کنگره کمیته مرکزی دعوت میشوند.
4- یکی از مهمترین اهدافی که هر جنبش یا حزبی در هر نقطه از جهان به هنگام برگزاری کنگره سالانه یا دورهای خود دنبال میکند، ارزیابی عملکرد مرحله پیشین خود در تمامی حوزههای اندیشگی، ایدیولوژیک، سیاسی، اداری، مالی، نظامی و مواردی از این دست است اما متأسفانه کنگره جنبش فتح که دو دهه نیز از زمان برگزاری دوره سابق آن میگذشت و مرحله طولانیای را شامل میشد که ارزیابی آن میتوانست یکی از موضوعات محوری کنگره باشد، به هیچ کدام از این موضوعات نپرداخت و این محور نیز در میان هیاهوی انتخاباتی به فراموشی سپرده شد و شرکتکنندگان در کنگره عملکرد فتح را بهعنوان یکی از محوریترین جنبشهای مبارزاتی در سطح فلسطین و حتی جهان واکاوی نکردند. تمام تلاش کنگره بر سر انتخابات مرکزی و شورای انقلابی و انتخاب اعضای آنها و نیز تقلب یا عدمتقلب در آن و مواردی از این قبیل متمرکز شد و گزارش و مستنداتی درباره عملکرد 20 سال اخیر فتح ارائه نشد.
5- افزون بر اینها، هر جنبش و حزبی به هنگام برگزاری چنین کنگرهای برنامهای سیاسی برای مرحله آتی با تکیه بر تجارب گذشته و براساس تحولات و رویدادهای جاری و با نگاهی بلندمدت به تحولات پیشبینی شده ارائه میکند. اما کنگره فتح در این زمینه نیز ضعیف عمل کرد. نه موضع شفاف و واضحی درقبال آینده تعامل با اسرائیل، کشورهای منطقه و کشورهای جهان ارائه شد، نه رویکردی شفاف و آشکار در قبال مقاومت و مبارزات فلسطینیان علیه اشغالگران اتخاذ شد، نه تصمیمی درباره آینده آوارگان و سرنوشت آنان گرفته شد و نه به موضوع وحدت فلسطینیان و خروج از شکاف موجود میان دو جنبش فتح و حماس پرداخته شد، همچنانکه سخنی درباره مذاکرات با اسرائیل و فایده آن در سایه ادامه محاصره غزه به میان نیامد. همگی این موارد در لابهلای اعتراض به انتخابات و شیوه برگزاری آن گم شد و گویی جنبش فتح در خلأ به سر میبرد و گویا نه دشمنی دارد و نه ملتی آواره و نه آرمانی مقدس.
عباس فقط در آخرین روز از کنگره، از مقاومت بهعنوان یکی از ابزارهای بازگرداندن حقوق فلسطینیان اما با شروط تعیین شده سخن به میان آورد و از حقانیت آرمانهای فلسطینیان و بازگشت آوارگان به سرزمین مادریشان سخن راند. عباس به هنگام سخن گفتن از مقاومت فلسطینیان بهصورت تلویحی و ضمنی پیششرطهایی را حتی تعیین کرد و گفت مقاومت باید با شیوهها و اسلوبهای خاص انجام شود و نباید در هر زمانی و هر مکانی صورت گیرد.
6- در مقابل، عباس بهعنوان رئیس حکومت خودگردان فلسطین و رهبر انتخاب شده مجدد برای فتح، به جای آنکه زمینه را حداقل برای آشتی با جنبش حماس فراهم سازد و اعضای فتح را به همگامی با ساکنان در بند غزه دعوت کند و تمامی نقاط اختلاف و دشمنیهای داخلی را به فراموشی بسپارد، همچون گذشته لحن تندی درقبال حماس اتخاذ کرد و باز هم بر موضوع کودتای حماس علیه حکومت خودگردان در نوار غزه پای فشرد و دولت منتخب فلسطین در نوار غزه را به دیکتاتوری، رویکرد تک حزبی و حذف دیگری متهم کرد.
این در حالی بود که شعار کنگره نیز حمایت از غزه مظلوم بود. البته این به معنای تبرئه حماس نیست و نمیتوان تنها فتح را به باد انتقاد گرفت. از حماس انتظار نمیرفت اعضای فتح در غزه را از عزیمت به بیت لحم منع کند. بهتر آن بود که حماس نیز برای فراهم شدن زمینه آشتی در نشستهای آتی دو جنبش در مصر، اندکی نرمش نشان دهد.
در هر صورت، کنگره فتح با تمامی فراز و فرودهای خود به کار خود پایان داد اما تنها محور غایب در دستور کار این کنگره، آینده فلسطین بهعنوان آرمان مقدس فلسطینیان بود که گویا میباید نه با وحدت فلسطینیان بلکه با سفرها و تورهای منطقهای اروپاییان و آمریکاییان تحقق یابد.